سیم کوفته، گل و بته که از نقره بر رکاب و کمر و امثال آن کوفته باشند، نقره کوب، لگام سیم کوفت: و اسبی بلند برنشستی و با بناگوشی و زیربند و پاردمی و ساخت آهن سیم کوفت سخت پاکیزه، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 364)، ده سر اسب تازی بود با زین و افسار از او سی سر با زین سیمکوفت، (ترجمه تاریخ یمینی)
سیم کوفته، گل و بته که از نقره بر رکاب و کمر و امثال آن کوفته باشند، نقره کوب، لگام سیم کوفت: و اسبی بلند برنشستی و با بناگوشی و زیربند و پاردمی و ساخت آهن سیم کوفت سخت پاکیزه، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 364)، ده سر اسب تازی بود با زین و افسار از او سی سر با زین سیمکوفت، (ترجمه تاریخ یمینی)
که به دین ایمان درستی ندارد. که اسلامش تمام و قلبی نیست: با خود گفتم این چنین مرداری نیم کافری (افشین) بر من چنین استخفاف می کند. (تاریخ بیهقی ص 172) .گفت این سگ ناخویشتن شناس نیم کافر بوالحسن افشین... از حد اندازه افزون بنواختیم. (تاریخ بیهقی ص 169)
که به دین ایمان درستی ندارد. که اسلامش تمام و قلبی نیست: با خود گفتم این چنین مرداری نیم کافری (افشین) بر من چنین استخفاف می کند. (تاریخ بیهقی ص 172) .گفت این سگ ناخویشتن شناس نیم کافر بوالحسن افشین... از حد اندازه افزون بنواختیم. (تاریخ بیهقی ص 169)
نیم سفته: یکی سفته و دیگری نیم سفت یکی آنکه آهن ندیده ست جفت. فردوسی. ، کنایه از ناتمام. (غیاث اللغات). نیم سفته. کنایه از سخن سربسته و ناتمام و اغلب بدین معنی تمام گوهر نیم سفت باشد نه تنها نیم سفت. (از آنندراج). رجوع به نیم سفته شود: تو دانی که این گوهر نیم سفت چه گنجینه ها دارد اندر نهفت. نظامی
نیم سفته: یکی سفته و دیگری نیم سفت یکی آنکه آهن ندیده ست جفت. فردوسی. ، کنایه از ناتمام. (غیاث اللغات). نیم سفته. کنایه از سخن سربسته و ناتمام و اغلب بدین معنی تمام گوهر نیم سفت باشد نه تنها نیم سفت. (از آنندراج). رجوع به نیم سفته شود: تو دانی که این گوهر نیم سفت چه گنجینه ها دارد اندر نهفت. نظامی